امروز عصر من زیاد سرحال نبودم، از همسر خواهش کردم فاطمه رو نگه داره من بخوابم، یه کلیپ مداحی از آقای طاهری هست (علی مولا علی مولا علی اعظم) که فاطمه عاشقشه، اونو توی تلویزیون گذاشته بودن و دست میزدن و خوشحال بودن واسه خودشون، من هر سی ثانیه یه بار با سر و صدا از خواب میپریدم دوباره بیهوش میشدم:)) ولی سرسختانه ادامه دادم و دلی از عزا درآوردم با یه خواب طولانی، شب که فاطمه رو خوابوندم ذوق زده از اینکه بعد از مدت‌هااااااا اولین باره که بعد از خوابوندن فاطمه خودمم بیهوش نشدم، به همسرم گفتم بیا یه فیلم ببینیم(پیرو پست قبلی خودم واقعا حوصله فیلم دیدن نداشتم ولی خیلی وقت بود فرصت نکرده بودیم تفریح مشترک داشته باشیم) ایشون هم استقبال کردن و حدود ۴۵ دقیقه دنبال یه فیلم خوب گشتن و مااااا نشستیم و شروع کردیم به فیلم دیدن، فکر کنم دقیقه پنجم فیلم بود که نگاهم به چهره همسر افتاد.... و بلهههه همون‌طور که احتمالا هرگز حدس نمیزنید ایشون خواب بودن:))))

 

#همسرانه_های_ یک_زوج_بچه_دار