۴ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

بوی خوش زن*


میدانی، زن بودن کار سختی ست، بعضی وقت ها باید آرام و یواشکی اشک هایت را پاک کنی و طفل نوپای زندگی ات را بغل کنی که مبادا خم به ابرو آوردنت ، خم به ابروی زندگی ات بیاورد... مهم نیست چه حال و احوالی داشته باشی، در هر صورت پیش از هرچیزی تو مدیر خانه ای، بخندی میخندانی ، اخم کنی تلخ میکنی زندگی را، به کام خودت، به کام همه... تا وقتی زن خانه ای نشده ای نمیتوانی بفهمی چرا مادرها آنقدر مادرانه رفتار می کنند. انگار خواه ناخواه باید این قواره را بدوزی و به تن کنی وگرنه باید کم کم سرمای جان سوزی که به جان زندگی ات می افتد را تحمل کنی ...


* عنوان برگرفته از نام فیلمی به کارگردانی مارتن برست


  • De Sire
  • دوشنبه ۳۰ مهر ۹۷

مگو

نه مردم از دوریت نه زندگی کردم 

  • De Sire
  • دوشنبه ۳۰ مهر ۹۷

محرمِ حرف دل فهم

چشمانم میسوزد ولی احساس میکنم هیچ علاقه ای به توی رختخواب رفتن ندارم . دلم میخواهد ساعت ها بنویسم. انقدر که بی اختیار خوابم ببرد. امشب وبلاگی را میخواندم که در مورد علت وبلاگ نویسی پرسیده بود. میدانی ادم باید خیلی خوش شانس باشد که اطرافش کسی را داشته باشد که حرفش را بفهمد و محرمش باشد. باید هر دو را داشته باشد تا ادم را از پناه بردن به نوشتن بی نیاز کند. البته جنبه های دیگر وبلاگ نویسی که ربطی به این قضیه ندارد. فقط در مورد وبلاگ نویسی برای سبک شدن مصداق دارد. در بازه هایی از زندگی ام خدا نعمت داشتن چنین ادم هایی را نصیبم کرده اما متاسفانه به دلایل مختلف و شاید هم غیر مختلف از دستشان داده ام.... حالا احساس میکنم ادم های محرم زیاد دارم ولی خلا ادمی که حرفم را بفهمد ازارم می دهد... 

  • De Sire
  • دوشنبه ۳۰ مهر ۹۷

بازگشت

نیازم به نوشتن را به شدت احساس میکنم. احساس میکنم دنیایی از حرف ها توی سرم میچرخد و هرلحظه ممکن است مغزم را منفجر کند ...

نیاز دارم با خودم خلوت کنم، برای خودم بنویسم ، و کماکان همان دلهره ی امن نبودنِ قلم و کاغذ اذیتم میکند و تنها راهی که برایم می ماند اینجا نوشتن است ... باید به دنیای وبلاگ نویسی برگردم

  • De Sire
  • دوشنبه ۱۶ مهر ۹۷
الحمدلله علی کل حال