۶ مطلب با موضوع «فیلم» ثبت شده است

روز دوازدهم

- دنبال یه سریال یا فیلم طنز بودم، اما به اصرار دوستم شروع به دیدن سریال خاتون کردم. هرچند که نمیتونه به عنوان سند تاریخی برای استناد به حساب بیاد، اما بد نیست ببینیمش تا کمی درک کنیم اشغال شدن کشور و افتادن یه سرزمین به دست بیگانه‌ها یعنی چی. تا بفهمیم وقتی با فرزند یه شهید صحبت میکنن و اون میگه ما زیاد پدرمون رو نمی‌دیدیم، این نبودن چه معنی‌ای داره‌... چه شیرمردا و شیرزنایی که از آسایش خودشون میزنن تا ایران دیگه نصفش تو دهن شغال و نصفش تو چنگ روباه نباشه... درود به شرفشون و اجرشون با صاحب الزمان ...

خوبی این سریال اینه که با رنگ و لعابی که اکثر مردم می‌پسندن این مفاهیم هم به تصویر کشیده شده. هرچند ممکنه اصلا دریافت من از این سریال جزء اهداف سازنده‌هاش نبوده باشه اما به نظر من می‌تونه اثرگذار باشه... 

  • De Sire
  • چهارشنبه ۱۱ اسفند ۰۰

روابط اجتماعی

سلام و رحمت الله

 

* نمیدونم چقدر میشه شخصیت دنیای واقعی آدم‌ها رو به وبلاگ اون‌ها مرتبط کرد. ولی من همون‌طور که توی دنیای واقعی اطرافیانم رو به شدت فیلتر می‌کنم اینجا هم همین‌کار رو می‌کنم. هیچوقت آدمی نبودم که صد تا دوست صمیمی داشته باشم. و این‌جا هم آدمی نیستم که صد تا وبلاگ رو دنبال کنم، بخونم و کامنت بذارم. همون‌طور که توی دنیای واقعی تا لزومی نبینم و حرفی برای گفتن نداشته باشم تماشاچی و شنونده صحبت بقیه هستم این‌جا هم سعی می‌کنم تا وقتی حرف مفیدی نداشته باشم کامنتی نگذارم. ولی با دقت میخونم همون‌طور که با دقت گوش می‌کنم.

از همین معدود وبلاگ‌هایی که دنبال می‌کنم تا به حال چند تا وبلاگ بسته شده و نویسنده‌هاش خداحافظی کردن . یا دائم یا موقت! من دیگه به دلیل کهولت سن توانش رو ندارم دنبال دوستای خوب وبلاگی بگردم. :) امیدوارم همه تون برگردید و دوباره بنویسید...

 

* دیشب تنها بودم و در تنهایی دنبال یه فیلم آرومِ حال بد نکنِ غیرغمگینِ وطنی می‌گشتم که دوستم "نفس"ِ نرگس آبیار رو پیشنهاد داد. دیدم و لذت بردم. داستان حول محور یه دختر بچه ست. قبل از انقلاب، اطراف تهران، با یه پدری که مشکل تنفسی داره، مادرش فوت شده، و اینا 4 تا بچه ان. نامادریِ پدرش ازشون مراقبت می‌کنه با بازی عالیِ پانته‌آ پناهی‌ها... راستی که مونث بودن یه چالش پیچیده ست که می‌تونه خیلی جذاب و گاهی خیلی غم‌انگیز باشه ... هرچند انسان بودن کلا اینطوره ولی مونث بودن یه امتحان خاص تره برای ماها ...

  • De Sire
  • سه شنبه ۲۷ خرداد ۹۹

توصیه

سلام و رحمت خدا بر شما که اینجا رو می‌خونید

 

ما  به تازگی فصل چهارم و فعلا آخرین فصل از سریال this is us رو تموم کردیم و به دلایل زیادی دلم می‌خواست که به شما توصیه ش کنم. خب وقتی سریالی رو توصیه می‌کنم واضحه که از محتوا و کلیت اون سریال خوشم اومده. اما فقط این نیست. اگر از دسته افراد مذهبی هستید و خیلی دلتون میخواسته کنار همسرتون یه سریال خوب ببینید ولی هرلحظه نگران صحنه‌هایی که ممکنه چشم‌هاتون رو به گناه بندازن نباشید، این سریال بهترین گزینه برای شماست. سریالی که مهر و محبت و وفاداری رو به مخاطبش یاد میده و مفهوم خانواده رو خیلی خیلی بهتر از اهالی فرهنگ و تربیت کشورمون جا میندازه و ارزشش رو یاداوری میکنه. به نظر من که اگه این سریال از صدا و سیما پخش میشد خیلی میتونست اثرگذار باشه روی جامعه. من که خیلی دوسش داشتم و از دیدنش لذت بردم و یاد گرفتم... 

شما اگه سریال خوبی میشناسید که ما بتونیم باهاش به روند سریال دیدنمون با هم ادامه بدیم خیلی ممنون میشم معرفی کنید. 

  • De Sire
  • جمعه ۲۳ خرداد ۹۹

فروردین نود و نه

به نام خدا

1 - میخواستم عنوان مطلب رو "نود و درد" بنویسم، دیدم هنوز که یک ماهش هم نرفته، هنوز که خدا هست، شاید اون سالایی که شعر " سال نود و درد عجب سال بدی بود" رو میخوندیم ناشکری کردیم که سال نود و نه این شد، خلاصه که باشه همون "نود ونه ". به امید اینکه آخرین سال هزار و سیصدی رو با شادی و خوشی ادامه بدیم. نه فقط برای من، برای همه دنیا، و این دعا مستجاب نمیشه مگر به اومدن شما آقاجان ... شادی و خوشی محض توی این دنیا هیچوقت سهم کسی نبوده، و هیچوقت نعمتای خدا بین بنده هاش مساوی تقسیم نمیشه، اما میشه که بااومدن شما به "عدالت" تقسیم بشه.

امروز 24 فروردینه، الان که این مطلب رو می نویسم، عمیق ترین حس هایی که دارم نگرانی و دلتنگیه. نگران عزیرای زندگیم، نگران همه مردم، دلتنگ خانواده م که امسالم رو بدون اونا شروع کردم و خیلی سخت دارم ادامه میدم. با تماس تصویری هایی که یه طرفش همیشه اشک هست، اشکایی که یا سرازیر میشه یا به سختی توی چشم ها مهار میشه. و خدایا من به چیزی که سهم ما قرار دادی راضی ام ... و ازت میخوام هیچ کسی رو با رنج عزیزاش امتحان نکنی...

 

2 - این روزا با اهداف سال جدیدم مشغولم و یکی از مهم ترین اون ها غلبه بر اهمال کاریه. دامی که همیشه جلوی پیشبرد اهداف و کارای مهم پهنه.دارم مطالعه میکنم و امید دارم که امسال شکستش بدم ... ان شاء الله

 

3-  به یکی از هم دانشگاهی هام که حدود 8 سال ازش بیخبر بودم پیام دادم و احوالاتش رو جویا شدم. مهندسی کامپیوتر میخوند توی یکی از بهترین دانشگاهای ایران و ارشد هم یه رشته خوب توی یه دانشگاه خوب. و حالا که ازش پرسیدم چیکار میکنی، گفت بچه داری ... بعد از دو سال کار استعفا داده و توی خونه مونده به خاطر بچه ش. و من هیچوقت نمیتونم این تعارض بین سرکار رفتن و نرفتن مادرا رو برای خودم حل کنم....

4 - دو تا فیلم دیدم که دلم میخواد در موردشون بنویسم که فراموش نکنم

 

* jumanji 1995  رو دیدم. خوب بود. برای من که خیلی سخت جذب فیلم ها میشم راضی کننده بود. در حد سرگرم شدن ... دو تا بچه شروع میکنن به یه بازی که مراحلش توی دنیای واقعی اتفاق میفته و فقط یه بازی نیست. اگر بخوان اثرات مراحلی که اتفاق افتاده از بین بره باید بازی رو تموم کنن. قسمت های بعدیش رو نمی بینم چون بعید میدونم دیگه بیشتر از این برای این نوع فیلم کشش داشته باشم

 

* Forrest Gump از اون دسته فیلم هایی بود که بعد از دیدن از روی هارد حذفش نکردم چون دلم میخواد دوباره ببینمش. دوسش داشتم و از دیدنش واقعا لذت بردم . همه فیلم روایتیه از مردی که روی یه نیمکت نشسته و داستان زندگیش رو برای افرادی که میان و روی اون نیمکت می شینن تعریف میکنه. یه آدم معمولی با ضریب هوشی پایین که به موفقیت های بزرگی میرسه. یاد اون برنامه کتاب باز میفتم که دکرت شکوری در ستایش معمولی بودن صحبت میکرد... بازی تام هنکس فوق العاده ست. شاید یه بخشی از علاقه م به دوباره دیدن فیلم ، دقت بیشتر به بازی تام هنکسه. وقتی نقدهای فیلم رو میخوندم بازیگرایی که قبل تام هنکس باهاشون صحبت شده بود برای این نقش رو می دیدم ، خدا رو شکر میکردم که این نقش رو به تام هنکس دادن. مگه ممکنه کسی بهتر از اون بتونه این نقش رو بازی کنه....

 

 

  • De Sire
  • يكشنبه ۲۴ فروردين ۹۹

The terminal 2004

در روند فیلم بینی های کرونایی، دیشب فیلم The terminal رو دیدم. داستان مردی که از کشور خیالی کراکوژیا وارد امریکا میشه، و به دلیل اینکه بعد از خروجش از کشور کودتا اتفاق افتاده و امریکا فعلا دولت جدید رو نپذیرفته نمیتونه از در فرودگاه خارج بشه. قضیه برای من از اونجایی جالب تر شد که فهمیدم این فیلم الهام گرفته از داستان یک ایرانیه که به خاطر مشکلات اقامتی و پناهندگی، به مدت ۱۸ سال در سالن فرودگاه شارل دوگل فرانسه زندگی کرده ...

راستش یک ساعت اول دیگه کم کم داشتم خسته میشدم تا اینکه فیلم به جاهای قشنگش رسید. نمره ای که طبق سلیقه خودم بهش میدم ۷۵ از صده :) 

بعدا نوشت: موسیقی فیلم عالی بود. از اونایی که همیشه تو خاطر می مونه :

 

The Tale of Viktor Navorski

 

 

  • De Sire
  • جمعه ۲۳ اسفند ۹۸

The Intouchables

این فیلم رو دیدم و هی ارکیده رو بابت معرفیش دعا کردم. خیلی خوب بود . خیلی

+ اگه میپرسین مناسب خانوادگی دیدن هست یا نه؟ نظر من : فقط با همسر . صحنه دار نیست ولی به نظرم نوع طنز فیلمای کمدی خارجی معمولا خانوادگی طور نیستن ...

  • De Sire
  • چهارشنبه ۲۱ اسفند ۹۸
الحمدلله علی کل حال
آرشیو مطالب