این چند خط رو بخونید و حدس بزنید که این فرد تبدیل به چه آدمی میشه :

«وقتی به دنیا اومد مادرش مرد، رفتار‌پدرش باهاش طوری بود که همیشه احساس می‌کرد مقصر مرگ مادرش بوده، باهاش مهربون بودن اما اجازه نداشت با بقیه بچه‌ها بازی کنه، ۱۰ ساله بود که پدرش به خاطر دعوا تحت تعقیب قرار گرفت و فرار کرد و به این ترتیب ۶ سال آواره بودند. از ۱۶ سالگی تبدیل به یه ولگرد شد به همه جا سفر می‌کرد. از طریق جلب محبت زنان مسن زندگی خودش رو می‌گذروند. خلاصه در ۳۳ سالگی با یه خدمتکار بی‌سواد به نام ترزه آشنا شد و با اون موند. ترزه ۵ تا بچه به دنیا آورد اما روسو همه رو به پرورشگاه داد» 

ایشون با وجود این همه خلا تربیتی (که من به خیلی هاش اشاره ای نکردم) بنیانگذار یکی از شاخه های روانشناسی رشد و الهام بخش انقلاب کبیر فرانسه بوده و کلی نظریه در مورد تعلیم و تربیت بچه ها نوشته. واقعا دردم میاد از اینکه از این همه شخصیت های بزرگ و الگوهای ملی و مذهبی نتونستیم چند تا نظریه محکم دربیاریم و هنوز برای درمان رنج های روحی مون دست به دامن نظریه های غربیم ... نه اینکه من مخالف استفاده از علم اونا باشم، نه اصلا، ولی مثل این می مونه که ما یه کوه پر از طلا داشته باشیم ، ولی بریم از بدلیجات بقیه لذت ببریم و بهشون دل خوش کنیم. 

 

- زندگی خیلی‌ از اهالی این وبلاگ این روزا رنگ الغارات گرفته، حتما شما هم با خوندن الغارات  امسال غدیر یه جور دیگه ای با مولا بیعت می‌کنید، با اشک  چشم و خون دل ...