سلام و رحمت خدا بر شما...
- فاطمه خانوم که لطف داشتید و زیاد جویای احوالش بودید نه روزه که وارد ماه نهم زندگیش شده :) در واقع هشت ماه و نه روزشه، میتونه بشینه، غذا میخوره کم و بیش، از اصوات میتونه ماما (نه به قصد خاصی) و یه سری چیزای دیگه رو تولید کنه. سینهخیز نرفت، چهاردست و پا رو داره تلاش میکنه ولی هنوز پاش زیرش گیر میکنه:)) خانومه توی مسجد میگفت : وای یه کاری کن چهاردست و پا بره وگرنه ریاضیش ضعیف میشه :)) منم گفتم چشم :)). هنوز نیاز به مراقبت دائمی داره و با خودش سرگرم نمیشه و دلش میخواد مدام باهاش بازی کنیم و یا بغلش کنیم، مامان بزرگش میگه شما بغلیش کردید :)). و کما فی السابق رفلاکس داره و محتاج دعای شماست که از آزار این دیو بد سگال رها بشه:)
- از ماه رمضون که بابای خونه به خاطر فشار گرسنگی و کار نمیتونست به من کمک کنه توی نگهداری از فاطمه، زیاد رفتیم خونه مادربزرگش، و خیلی بهشون وابسته شده، یه سری چیزا از کنترل من خارج شده، و واقعا نمیدونم باید با این قضیه چطور برخورد کنم. مثلا یه وقتایی براش آهنگ میذارن و بچه ها حرکات موزون!!! انجام میدن که آرومش کنن، یا مثلا گاهی براش انیمیشن میذارن، یا بهش اجازه میدن موهاشونو بکشه، من واقعا انتخابم این نبوده، نمیتونم زیاد امر و نهی کنم، و نمیدونم برخورد درست اینجور مواقع چیه، اگه شما تجربه ش رو دارید لطف میکنید بگید چطور باهاش مواجه شدید.
اصلا این قضیه که نوع برخورد ها توی اطرافیان نزدیک هم راستا با اهداف فرزندپروری شما نباشه رو چطوری مدیریت می کنید؟
- راستی میشه بگید مفیدترین دوره، کتاب، ویدئو و... که برای فرزندپروری ازش استفاده کردید چی بوده؟
- همچنان تلاشم برای باز کردن وقت برای فعالیتای شخصی خودم بینتیجه بوده، درسته که هیچ فعالیتی و هیچ ثمری برای انسان بهتر از نسل خوب و صالح نیست، ولی گاهی به این فکر میکنم که من که همه فعالیت هام به خاطر بچه تعطیل شده، فرداروز اگر نتونم به فعالیتهای اجتماعی برگردم، و همه هویت من «مادر» بودن باشه، خود همین بچه هام منو تحقیر نمیکنن؟ مامانا شما هم تا حالا به این فکر کردید؟
- توی این مدت کتاب مادر کافی رو یه نگاهی انداختم ولی زیاد چیزی بهم اضافه نکرد، شاید بعدها بیشتر به درد بخوره، برای سنین بالاتر بچه.