بسم الله 

سلام 

دیگه به هرحال من پست و استوری و اینجور چیزا از اخرین فلان قرن و اولین بهمان قرن نذاشته بودم، گفتم ناکام از دنیا نرم و عنوان رو به این موضوع اختصاص بدم. 

احساس میکنم یه دنیا حرف دارم برای گفتن و هزار تا موضوع برای نوشتن. فعلا از اونی شروع میکنم که فکر می‌کنم شایع‌تره. «قضاوت»... این روزا بارها شده که با خودم گفتم چه کار بدی می‌کردم به کار فلانی ایراد می‌گرفتم (البته نود درصد اوقات فقط توی دلم بودم و خیییلی کم پیش اومده مطرح کنم). یکی از برکات بچه‌داری اینه که خیلی موقعیتایی برات پیش میاد که قبلا درک نکردی و تازه می‌فهمی چیزایی که به نظرت بدیهی بودن واقعا نیستن. واقعا هیچی مطلق نیست. هر فعلی که از کسی سر می‌زنه هزار تا عامل و محرک و... توش دخیلن. از حال روحی اون فرد گرفته تا نوع تربیتش، فضای زندگیش، خواست خدا و .... .  از امروز میخوام تمرین کنم هرجا که دارم فکر میکنم فلانی داره اشتباه می‌کنه و اگه من بودم این کار رو نمی‌کردم مچ خودمو بگیرم. و من چقدر در مورد قواعد تربیت فرزند این فکرا رو با خودم داشتم. از نوع برخورد مهمونامون با بچه‌های کوچیکشون گرفته تا استفاده از موبایل و تلویزیون و موسیقی و غیره برای آروم کردن بچه و ...  شما هم اگه دوست داشتید از قضاوت و سرزنشی که کردید و بعدا چوبشو خوردید برامون بنویسید و بگید که واقعا حد قضاوت نکردن آدما کجاست؟ اصلا حد داره؟ این جمله که باب شده که دیگران رو قضاوت نکنید و زیر همه پست های اینستاگرام به چشم میخوره، قبولش دارید؟