یکی از خوبی‌های سختی‌های زندگی اینه که سعی می‌کنی بفهمی با خودت چندچندی. سعی می‌کنی بفهمی که اصلا برای چی داری این جهان رو تاب میاری، با تمام سختی‌هاش، با دیدن قتل‌های مثلا ناموسی، با دیدن بچه‌های کار، آدمای فقیر، آدمای دردمند و رنج‌کشیده، با دیدن رانت و فساد و ظلم و هزار تا چیز تاب نیاوردنی که توی این دنیا هست... 

 

فکر می‌کردم وقتی بچه‌م به دنیا بیاد شبانه‌روز کتابای فرزندپروری خواهم خوند، اما الان کتابایی که دستمه و دارم سعی میکنم به کندی پیش ببرمشون کتابای اعتقادی‌ان. نیازم به اینکه بدونم کجام و برای چی هستم عمیق‌تر شده. برای این‌که بهتر بدونم چرا انسان دیگه‌ای رو وارد این دنیا کردم... 

 

شما چطوری دنیا رو تاب میارید؟ با چه نگرشی؟ این جمله معروف «دین افیون توده‌هاست» رو شنیدین؟ در موردش حرف بزنید اگه وقت و حوصله‌ش رو داشتید. 

 

نمیدونم اهل «کتاب باز» و «رادیو راه» و گوش کردن به حرفای دکتر شکوری هستید یا نه، اما یه جمله‌ای از حرفاشون رو من و همسرم زیاد به هم میگیم، مخصوصا وقتی کم میاریم، اینکه «دنیا جای قشنگی نیست ولی ارزش جنگیدن داره»