دزیره

خُفته ست در تنم هَمه رگ‌های آرزو

دزیره

خُفته ست در تنم هَمه رگ‌های آرزو

دزیره

پاییز من
عزیز غم‌انگیز برگ‌ریز
یک روز می‌رسم و تو را می‌بهارمت...

ما برای وصل کردن آمدیم ...

شنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ۰۲:۴۱ ب.ظ

بسم الله 

این پست مخاطب خاصی ندارد

یه سری از دوستانم وقتی اضطراب منو برای انتخابات میدیدن میگفتن آروم باش، این مراحل برای رسیدن یه ملت به رشد سیاسی لازمه... ان شاء الله که این خستگی روحی که خیلی‌هامون حسش می‌کنیم برامون رشد هم به همراه داشته...

خیلی خیلی خسته ام از بحثای سیاسی، خیلی روحم فرسوده شده، حتی در حد یه خط مطلب سیاسی هم دیگه کشش ندارم ولی واقعا احساس نیاز کردم که اینا رو بنویسم. 

شاید لازم باشه قبلش یه توضیحی بدم که متوجه بشید من متاسفانه بیشتر آدم قطع کردنم تا موندن و وصل کردن... از زمانی که تقریبا جهت‌گیری سیاسی و مذهبی‌م برام واضح‌تر شد، دوستانم رو غربال کردم، به دو دلیل ، یکی اینکه اونا آدم شنیدن نبودن، دوم اینکه من در حدی نبودم که بتونم قانعشون کنم... (این رو برای موضوعاتی میگم که حق بودنشون برام مسجل شده و تردیدی توشون نداشتم وگرنه توی موضوعاتی که یه ذره هم شک داشته باشم توشون، دلیلی نمی‌بینم که بخوام بقیه رو قانع کنم). 

مثل سال ۹۸ بعد از شهادت حاج قاسم، بعد از سانحه‌ی تلخ پرواز اوکراینی، بعد از اغتشاشات ۱۴۰۱... تعداد آدمایی که باهاشون در ارتباط بودم از یه سمت به شدت آب رفت و از یه سمت دیگه زیاد شد. پس من از غربال کردن آدما نمی‌ترسم...

و اما انتخابات امسال ... این به هم پریدنا، تخریب کردنا، قطع رابطه‌ها و ... رو برای چیزی که حق انتخاب هر آدمی در چارچوب قانون اساسی کشوره رو نمی‌فهمم، این که به آدمایی که به آقای پزشکیان رای دادن شبیه کافر حربی نگاه کنیم رو نمی‌فهمم، اینکه طرفدارای آقای پزشکیان در مورد طرفدارای آقای جلیلی با اهانت و نامحترمانه صحبت کنن رو نمی‌فهمم... حالا از اینا بگذریم، این حجم از توهین و تخریب دو کاندیدایی که خودشون رو از جبهه انقلاب میدونستن علیه همدیگه رو دیگه نه تنها نمی‌فهمم بلکه وقتی بهش فکر می‌کنم مغزم سوت  میکشه و قلبم به درد میاد ...متوجهیم که اینا همه‌شون از عالی‌ترین سیستم نظارتی کشور رد شدن؟ متوجهیم که شونصدتا آدم دیگه رد صلاحیت شدن ولی اینا موندن؟ ما دایه مهربون‌تر از مادریم؟ ما کاسه داغ‌تر از آشیم؟ 

مهربون‌تر باشیم با هم، دایره آدمای وطن‌پرست رو انقد تنگ نکنیم که دیگه کسی برامون باقی نمونه، چه اینوریا، چه اونوریا، ... لازم بود یه سری چیزا با احترام بیان بشه که خیلی‌ها این کارو کردن و خدا خیرشون بده... 

ولی واقعا برام سواله که چطوری در مورد یه آدم سیاسی می‌شه انقدددددر با یقین صحبت کرد؟ چه بدشو گفت چه خوبشو...  خدا می‌دونه که من در مورد خودم و بستگان درجه یکم نمی‌تونم انقد با یقین حرف بزنم:/ 

آروم باشیم ... کمتر خط کشی کنیم... بذاریم چهار نفر از سرمایه های انسانی این مملکت برامون باقی بمونه ... 

 

پ.ن: دلم میخواست کامنتای این پست رو ببندم چون واقعا توان بحث سیاسی رو ندارم، اونم اینجا و با این ظرفیتا، ولی این کارو نمیکنم، کامنتی رو جواب نمیدم ولی اگر فکر میکنید میتونید بدون توهین به طرف مقابلتون بحث رو عمیق‌تر کنید با افتخار پذیرای نظر شما هستم. اگه منظورم رو جایی واضح نگفته بودم و لازم بود چیزی اضافه کنم توی کامنتا میگم ان شاء الله

 

+ محتاج دعای خیرتون هستم ... 

 

 

 

  • ۰۳/۰۴/۲۳
  • De sire