و مکروا و مکرالله ...
شهادت هیچکدوم از سران مقاومت به اندازه شهادت یحیی سنوار داغدارم نکرد ... چه بلایی به سر خودشون آوردن با اون تصاویر ... از دیشب هزار بار اون فیلم ، عکس وسایل به جا مونده، اون تصویر عجیب و پر عظمت رو دیدم، هزار بار عطری که توی وسایلشون باقی مونده بود رو بو کردم ... یه عکسی ازشون توی رسانههای ضد مقاومت پخش شد، که من ندیدم توی رسانههای اینور بیاد، توی این عکس چوب زدن به لباشون تا کنار بره و از تطابق دندونا با عکس اصلیشون ثابت کنن خودشه که به شهادت رسیده ... چقدر روضه اباعبدالله برام تصویری و واضح شد...
بندی که به دستشون بستن تا خونریزی رو کم کنن ، چوبی که لحظه آخر سمت اون پهپاد پرت میکنن ، آخ ... خدایا قلبم از دیروز یه جوری داره میسوزه که اشکام بند نمیان ... خدایا سنوار چطوری زندگی کرد که لحظه آخری شبیه یه ابرقهرمان بردیش ...
- ۸ نظر
- ۲۷ مهر ۰۳ ، ۱۵:۴۳