دزیره

هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست...

دزیره

هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست...

دزیره

یا عُدَّتی عِنْدَ شِدَّتی، وَ یا غَوْثی فی کُرْبَتی...

طبقه بندی موضوعی

پرسه

دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۳:۱۳ ب.ظ

- زودتر از من بمیر

تنها کمی زودتر

تا تو آنی نباشی که مجبور است

راه خانه را تنها بازگردد...

 

 

+ امروز یه مسیری رو تنهایی رفتم که قبلا عادت داشتم با دوستی برم، حس می‌کردم قدم به قدم این مسیر برام عذابه، یاد این شعر افتادم ... چه خوبه این شعر... 

 

  • ۰۳/۰۷/۲۳
  • De sire

نظرات (۵)

کلید را در جمجمه‌ام بچرخان

و داخل شو

به آغوش اعصابم بیا

در تاریکیِ سرم بنشین

اتاق را بگرد

و هرچه را که سال‌هاست پنهان کرده‌ام

از دهانم بیرون بریز…

 

#گروس عبدالملکیان

کجای راه مرا در تنم رها کردید 

که یک‌هو خویشتنم را به جا نیاوردم...

خدایا، مرا از خود رها نکن

هیچکس به اندازه خودم مرا آزار نداد...

 

به قول جناب ابوسعید:

گفتم گفتم ز من نمی‌آید هیچ

رحمی رحمی مرا به من وامگذار

پاسخ:
الهی آمین ...

زیاد داریم از این دلبستگی‌هایی که یک روزی توی تنهایی‌ها بدجوری گریبانمون رو می‌گیرن...

خدایا چه خوبه که تو هستی حتی توی تنهاترین روزها...

پاسخ:
یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِى الظُّلَمِ...

شعر عالی، نوشته عالی، نظرهای دوستان همه عالی.

خداوند همگی‌تان را حفظ بفرماید.

سلام علیکم:)

گاهی خیال می‌کنم نور المستوحشین فی‌الظلم به واسطه همین نوشته‌ها و همین دوستان راهم را روشن می‌کند.

به حکم من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق حیفم آمد چیزی ننویسم.

بمونید برامون:)