مهمانسرای دو دنیا
کتاب: مهمانسرای دو دنیا، نمایشنامهای از اریک امانوئل اشمیت
برای من متن ساده و دوست داشتنیای داشت، و تلنگرهای زیاد ... از اون کتابایی بود که دلت میخواد بشینی حسابی بهش فکر کنی...
«اون پایین هم میدونستیم میمیریم، ولی رومون رو برمیگردوندیم تا راهآهن رو نبینیم، نمیخواستیم قطار رو ببینیم، به خودمون میگفتیم که قطار بعدی مال ما نیست. اینجا ساعتهای حرکت قطار مشخصه، عجیب اینجاست که دلپذیرتره، باور کنید. چرا؟ آدم شکمو میشه، قدر چیزها رو میدونه و از هر لحظه استفاده میکنه. حالت دیگه هر لحظه رو مثل آبنبات مزه مزه میکنم ، بازش میکنم، طعمشو میچشم ... »
«بی اشتهایی چه بسا بدترین دردهاست. وقتی سیر به دنیا میآین، قبل از این که فریاد بزنین دهنتون رو پر میکنن، قبل از این که پول درارین خرج میکنین، اینا ادم رو خیلی اهل مبارزه بار نمی اره. برای ما بی اقبالها، چیزی که زندگی رو اشتهااور میکنه اینه که پر از چیزهاییه که ما نداریم. زندگی برای این زیباست که بالاتر از حد امکانات ماست»
+ چرا خودشون نمیخوان بفهمن که همیشه وقتی پای وجود و جاودانگی و بحثای مرتبط باهاش پیش میاد، حسابی به تناقض میرسن ...
- ۰۳/۰۷/۰۴
آخ از این کتاب. من چقدر دوسش دارم. هم نمایشنامهش رو هم فیلمی که شهاب حسینی ازش ساخت.