دزیره

هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست...

دزیره

هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست...

دزیره

نشسته ام وسط زندگی
صبور
امیدوار
ادامه دهنده ...

طبقه بندی موضوعی

۶۵ مطلب با موضوع «شخصی» ثبت شده است

زین توبه که صدبار شکستم توبه ... *

يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۲:۰۱ ب.ظ

بسم الله

 

- امروز اولین یکشنبه ذی‌القعده‌ست، نمازی که برای یکشنبه‌های ذی‌القعده سفارش شده نماز سختی نیست، اینجا رو بخونید اگه در موردش نمی‌دونید. اگه خوندید منم دعا کنید... 

 

- من اصولا چیزی از کتابایی که میخونم یادم نمی‌مونه مگر اینکه در عمل نشانه‌ای یا یادآوری برام ایجاد کرده باشن، کتاب «چگونه یک نماز خوب بخوانیم» آقای پناهیان رو چند سال پیش خوندم، یکی از نکات اولیه‌ای که در مورد نماز مودبانه میگن اینه که وقتی داریم نماز میخونیم نگاهمون به مهر باشه، اینجا یه چیز جالبی میگن که من هربار با تمرکز نماز بخونم حتما یادش میفتم، اینکه توی رکوع اگر به مهر نگاه کنیم اون درجه ی بالای خضوع رو توی حالت بدن نداریم، اینجا باید نگاهمون به انگشتای پامون باشه، شاید به ظاهر چیز لوس و بی اهمیتی به نظر بیاد، ولی من هروقت که بهش دقت میکنم می‌بینم انگار اون خضوع توی حالت بدن، کاملا روی حس نماز اثر میذاره 

 

++ شما چه تکنیکی میزنید برای حضور قلب در نماز؟:) 

 

 

*شعر عنوان: 

جُز وصلِ تو دل به هر چه بستم، توبه

بی یادِ تو هرجا که نشستم، توبه

 

در حضرتِ تو توبه شکستم صدبار

زین توبه که صدبار شکستم، توبه...

 

ابوسعید ابوالخیر 

 

 

+ دیدم که چندتا از دوستان نگران پریدن بیان بودن، اگه صلاح میدونید پیشنهادم اینه روی همین آدرس‌ها یه وبلاگ بلاگفا داشته باشید و اونجا همدیگه رو پیدا کنیم که اگر این اتفاق افتاد این جمع خسته ی ننویسنده، آخ ببخشید این جمع پرشور رو از دست ندیم :) 

 

 

  • De sire

معلم، معلم ، شمع شدی ، شعله شدی ...

جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۶:۴۲ ق.ظ

بسم الله... 

 

+ قبل از اینکه بقیه مطلب رو بنویسم، هفته معلم رو به همه معلم‌های بزرگوار بیان تبریک میگم، خداقوت میگم بهتون که با این نسل عجیب و غریب و البته جذاب طرف هستید، امیدوارم که خودتون قدر جایگاهتون رو بدونید ، هرچند که من توی تجربه کوتاهی که از معلمی داشتم فهمیدم که متاسفانه جامعه به سمتی رفته که لوس بار اومدن بچه ها، باعث شده جایگاه معلم هم تضعیف بشه، امیدوارم که ما والدین هم حواسمون باشه که اگه معلم برای بچه مون جایگاه خاصی نداشته باشه، اثرگذاری و قدرت تربیتش به شدت کاهش پیدا می‌کنه 

 

 

+ و اما در مورد شهید مطهری، این مطالب رو از آقای دکتر زادبر دیدم، فکر کردم که شاید بد نباشه اینجا به اشتراک بذارم : 

 

کمتر کسی از یاران امام به اندازه شهید مطهری مورد آزار و اذیت "خودی ها" بود. پیش از انقلاب وقتی شهید مطهری درباره لزوم وحدت شیعه و سنی صحبت کرده بود، برخی از هم لباسی ها ایشان و تندروها شایعه کردند که مطهری در مسجد خود و هنگام اقامه "اشهد ان علیا ولی الله" نمی‌گوید!

دو نفر از روحانیونی که فضای ضد شهید مطهری را تشدید کردند: شیخ علی تهرانی و موسوی خوئینی ها بودند. خوئینی ها در مسجد جوزستان پذیرای گودرزی(رهبر فرقان) بود. شهید مطهری راجع به موسوی‌خوئینی‌ها گفته است که این فرد افکار کمونیستی دارد. منبرهای ایشان گروه فرقان را پرورش می‌داد.

شجونی میگوید:

"موسوی خوئینی ها علنا می گفت که آقای مطهری و آقای مفتح که تدریس در دانشگاه را پذیرفته اند با حکومت سازش کرده اند و تبدیل به ترمز انقلاب شده اند! حال آنکه کاری که این دو نفر مخصوصا آقای مطهری در تبیین اندیشه های اسلامی در دانشگاه ها کردند و نیز پرورش و تقویت نیروهای صالح، بی نظیر بود و اگر تلاش امثال ایشان نبود، انقلاب اسلامی پس از پیروزی از وجود نیروهای ارزشمندی که محصول تلاش های فرهنگی همان سال هاست، محروم می ماند. 

او همین حکم را هم درباره آقای بهشتی و آقای باهنر می داد که به آموزش و پرورش رفته بودند و کتاب های درسی را تدوین می کردند. می گفت که اینها همکار فرخ‌روپارسا شده اند.

حجت الاسلام شجونی در مورد منبرهای آقای خوئینی ها نیز می گوید: منبر های آقای خوئینی ها و مسجد او یکی از کانون های تبلیغ علیه آقای مطهری بود و بازار شایعه های مختلف علیه مطهری را در آنجا گرم کرده بودند که اگر زمانی لازم باشد می گویم. یک شیخ محترمی با من دوست است به نام آقای قاسمی. ایشان در مسجدی نزدیک میدان ونک نماز می خواند. الان هم هست و این داستان را می توانید از او هم بپرسید. ایشان نقل می کرد من یک شب درمسجد جوزستان کنار آقای کروبی نشسته بودم و آقای موسوی خوئینی ها هم روی منبر بود. 

اکبر گودرزی و محمود کشانی که وصف حالشان را برایتان خواهم گفت، نشسته و محو حرف های آقای خوئینی ها شده بودند. این آقا رفته بود بالای منبر و آیه شریفه « و یصدون عن سبیل الله » را کنایتا و گاهی تصریحا بر آقایان مطهری و مفتح و بهشتی تطبیق می داد و می گفت اینها ترمز انقلاب و سازشکارند و با دستگاه روی هم ریخته اند! من که دیدم گودرزی و کشانی مات و مبهوت حرف های خوئینی ها هستند، به کروبی گفتم « بابا اگر فردا انقلاب پیروز شود اینها با اولین اسلحه که به دستشان بیفتد می روند اینها را می کشند.» 

کروبی که می دانید هم احساساتی است، هم عصبی. دستش را بلند کرد و زد روی پای من و گفت: « نه بابا این جوری نیست». ولی بعدها دیدیم که اتفاقا این جوری شد! واقعا برخی هم لباس های خودمان آنها را تحریک می کردند. همین محمود کشانی از افرادی بود که شهید مفتح را در دانشگاه الهیات به گلوله بست. این مسئله که فکر را چه کسی توی کله یک مشت بچه بی سواد کرده بود، باید ریشه یابی کرد. بعد از سی سال که از انقلاب می گذرد باید معلوم شود محرکین اینها چه کسانی بودند که این قدر به خود جسارت دادند که چنین شخصیت هائی را بکشند.

 

 

 

++ کتابای شهید مطهری رو که میخونم از تجمیع علم و دین لذت می‌برم... و جالب اینجاست که این مسائل رو به زبان قابل فهم برای عوام بیان می‌کنن 

 

 

 

+++ عنوان از شعری که خیلی خنک‌طور هرسال روز معلم برای معلما میخوندیم:))

 

 

  • De sire

شراب آورده‌ام ، بنشین برادر، استکانت کو؟!

چهارشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۱:۲۰ ب.ظ

این روزا گرد کسالت پاشیدن توی هوا انگار،تمرکز کردن خیلی سخت شده برام، شمام اینطوری هستید؟! شاید به خاطر گرد و غبار و آلودگی هوا هم باشه ...

 

- نمیدونم شمایی که اینجا رو میخونید هم اهل به اشتراک گذاشتن خوشی‌ها توی شبکه‌های اجتماعی و ... هستید یا نه، این مدلی که عکس بذارید از مناسبتا، روز مادر توی استوری تبریک بگید، روز پدر، روز دختر، قربون صدقه‌ی همسر ... نمیخوام بگم کسی این کارو نکنه، ولی میخوام بگم من این کارو نمی‌کنم و درست نمی‌دونمش.. همین! 

 

 

 

+++ میفرمان که :

کیست از پروانه پرسد ماجرای سوختن ... 

 

 

 

  • ۸ نظر
  • ۱۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۳:۲۰
  • De sire

شهرت در این مقام به گمنام بودن است ...

شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۱:۵۹ ق.ظ

 

اولین قرارامون برای آشنایی توی بهشت زهرا بود، مزار شهید مهدی عزیزی، بعد ازدواج هم اولین جایی که جمعه‌ها به ذهنمون می‌رسه برای سبک کردن روحمون بهشت زهراست، اونجا که میریم انگار رهاییم، انگار دیگه دنیا به سختی خارج از اون محدوده نیست... امروز همسر دنبال مزار شهید زبرجدی می‌گشت، از اینجا رد شدیم... با دیدن این کلاه‌ها یه لحظه حس کردم که اینجا وسط جنگه،  حس عجیب و دردناکی بود ، با اینکه اولین بار نبود می‌دیدمشون ولی این حس برام تازه بود ... 

 

+ دارن قسمت مزار شهدای بهشت زهرا رو بازسازی میکنن ، از این یه شکل کردن و نو کردن مزار شهدا حس بدی میگیرم، اصلا اونجا همین شکلی قشنگه :( شهر خودمون هم همین کارو چند سال پیش کردن، قبلش یه صفای دیگه ای داشت... 

 

+ عکس پدر و مادر شهدا رو که کنار عکس شهیدشون روی سنگ قبر می‌بینم با خودم میگم چه لذت نابی بوده براشون وقتی تبدیل شدن به این عکسا، وقتی جاشون عوض شد و به جای اینکه با حسرت و دلتنگی کنار مزار جگرگوشه‌شون بشینن، روحشون به آرامش و شیرینی وصل رسید ... خدا صبر و آرامش و خیر کثیر بده به همه پدرا و مادرای شهدا ... 

 

 

+ یه هم محله‌ای شهید داریم ما از شهدای مدافع حرم، و یه هم محله‌ای شهید از شهدای مدافع امنیت، من ارادت خاصی بهشون دارم، شرم دارم از این عبارت رفیق شهید که باب شده استفاده کنم، بهتره بگم مایه فخر و مباهاتن برای من، ان شاء الله که شفیع ما باشن روز قیامت به حرمت اون چند سالی که توی یه محله زندگی کردیم.... امروز دیدم برای یکی‌شون توی بهشت زهرا یادبود ساختن، پرواز کردم از خوشحالی... 

 

 

 

 

  • ۶ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۱:۵۹
  • De sire

تا بنده نشوی تابنده نمی‌شوی ... *

پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۴، ۰۵:۵۴ ق.ظ

 

 

 

محبوب من

اما شب سخت میگذرد

کاش خورشید شبها طلوع میکرد...

 

 

 

*عنوان رو از کانال عزیزِخوش‌قلبم خانوم الف برداشتم و البته ترکیب این موسیقی و این جمله و تماشای طلوع چه کرد با دل من ... 

 

 

*سه تار : هاتف ملکشاهی

  • De sire

بال و پرت روز رهایی درد دارد ... *

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۳۱ ق.ظ

امروز برای من تجربه یه حس جدید بود ... حس دل کندن(در واقع بهتره بگم امید بریدن)، حس تنهایی، حس قوی تر شدن ... شاید وقتی کسی برای اولین بار به ماجرا نگاه کنه و ببینه یه آدمی که همیشه تکیه گاه بوده حالا چند وقتیه که سر حال نیست و دیگه نمیشه مثل سابق روش حساب کرد، به نظرش شرایط خیلی سخت و وحشتناکی برسه، ولی در بطن همه ماجراها، خدا برای ما رشدی قرار داده، اگر مکث کنیم و با دقت نگاه کنیم... نه اینکه این نگاه بتونه همه‌ی سختی‌ها رو محو کنه، سختی‌ها هستن، اما می‌فهمی که داری توی این سختی‌ها رشد میکنی... دلم برای این ورژن خودم تنگ شده بود... سلام رفیق قدیمی :)

 

 

 

* وقتی به زندان کسی خو کرده باشی 

   بال و پرت روز رهایی درد دارد ... 

#مجتبی_شریف

  • De sire

محض یادآوری

دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۴، ۰۴:۱۵ ب.ظ

بچه رو می‌بریم دندون پزشکی توقع داریم با چهارتا کتاب خوندن و فیلم دیدن، دیگه نترسه و گریه نکنه، بعد خودم الان که منتظرم دندونم بی حس بشه، دستام می لرزه ، تازه الان پیشرفت کردم، دفعه قبلی از استرس خیس عرق شده بودم و تپش قلب گرفته بودم... 

  • De sire

سر کشیدم تو را و تشنه‌ترم ...

چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۴، ۰۱:۵۷ ق.ظ

یه نفر از بستگان نزدیک ما، یه اخلاقای خاصی داره، بخوام خلاصه بگم اینطوریه که حریم آدم‌ها رو کاملا نادیده می‌گیره، توقعات آزاردهنده داره از بقیه، و به روش‌های مختلف خواسته‌هاش رو به بقیه تحمیل می‌کنه، و روش برخورد اکثر اطرافیان باهاش چطوریه؟ کوتاه اومدن! تنها کسی که مدام داره باهاش کلنجار می‌ره تا حد و مرزش رو باهاش مشخص کنه منم، و البته خب من از لحاظ جغرافیایی بهش نزدیک‌ترینم. و به خاطر همین روشی که من توی ارتباط باهاش دارم، سالی یکی دو بار با من قطع رابطه میکنه بعد دوباره خودش برمیگرده، امشب با خواهرم در مورد این بنده خدا صحبت می‌کردم، بهش گفتم شما با کوتاه اومدن‌هاتون دارید به منم ظلم می‌کنید ، چون همه‌ی بار تعیین حدود رو روی دوش من انداختید، خواهرم میگفت ما فداکاری میکنیم و ترجیح میدیم خودمون اذیت بشیم و برنجیم تا اینکه اونو برنجونیم ... از سر شب ذهنم درگیر حرفاشه. از طرفی به خاطر همون مسأله نزدیک بودن به من و دور بودن از دیگران، کاری که بقیه دارن میکنن برای من ممکن نیست، چون اینطوری همه زندگیم وقف اون فداکاری میشه، از طرف دیگه، حتی اگه مثل بقیه فقط سالی چهار پنج بار میدیدمش بازم حاضر نبودم اینطوری جلوش کوتاه بیام تا بهم ظلم کنه... واقعا تعریف آدم خوب بودن اینه ؟ اینکه به آدمی که به وضوح داره جفت‌پا می‌پره وسط زندگیت بفرما بزنی؟! 

 

+

آه پیمانه ای دگر که هنوز

 می گدازد ز تشنگی جگرم

چه شرابی تو ؟ وه چه شورانگیز

 سرکشیدم تو را و تشنه ترم 

#سایه

 

 

 

  • De sire

روزه‌داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست ...*

يكشنبه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۴، ۰۵:۵۵ ب.ظ

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ یَا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیَّامِ وَ السَّاعَاتِ‏

بدرود اى گرامى ‏ترین اوقاتى که ما را مصاحب و یار بودى، اى بهترین ماه در همه روز‌ها و ساعتها

 

+ خدانگهدار ماه عزیزی که نمیدونم عمرم به دیدن دوباره ی تو کفاف میده یا نه ... 

 

*دیگران را عید اگر فرداست مارا این دمست

روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست

 

#سعدی

 

+  عیدتون مبارک ... 

 

  • ۸ نظر
  • ۱۱ فروردين ۰۴ ، ۱۷:۵۵
  • De sire

از شنبه

جمعه, ۹ فروردين ۱۴۰۴، ۱۲:۵۹ ق.ظ

به نظرم اصلا شروع خوبی نبود برای ۴۰۴، ان شاء الله از ۴۰۵ :) 

 

 

 

- سال نو مبارک 

  • ۸ نظر
  • ۰۹ فروردين ۰۴ ، ۰۰:۵۹
  • De sire