شهرت در این مقام به گمنام بودن است ...
اولین قرارامون برای آشنایی توی بهشت زهرا بود، مزار شهید مهدی عزیزی، بعد ازدواج هم اولین جایی که جمعهها به ذهنمون میرسه برای سبک کردن روحمون بهشت زهراست، اونجا که میریم انگار رهاییم، انگار دیگه دنیا به سختی خارج از اون محدوده نیست... امروز همسر دنبال مزار شهید زبرجدی میگشت، از اینجا رد شدیم... با دیدن این کلاهها یه لحظه حس کردم که اینجا وسط جنگه، حس عجیب و دردناکی بود ، با اینکه اولین بار نبود میدیدمشون ولی این حس برام تازه بود ...
+ دارن قسمت مزار شهدای بهشت زهرا رو بازسازی میکنن ، از این یه شکل کردن و نو کردن مزار شهدا حس بدی میگیرم، اصلا اونجا همین شکلی قشنگه :( شهر خودمون هم همین کارو چند سال پیش کردن، قبلش یه صفای دیگه ای داشت...
+ عکس پدر و مادر شهدا رو که کنار عکس شهیدشون روی سنگ قبر میبینم با خودم میگم چه لذت نابی بوده براشون وقتی تبدیل شدن به این عکسا، وقتی جاشون عوض شد و به جای اینکه با حسرت و دلتنگی کنار مزار جگرگوشهشون بشینن، روحشون به آرامش و شیرینی وصل رسید ... خدا صبر و آرامش و خیر کثیر بده به همه پدرا و مادرای شهدا ...
+ یه هم محلهای شهید داریم ما از شهدای مدافع حرم، و یه هم محلهای شهید از شهدای مدافع امنیت، من ارادت خاصی بهشون دارم، شرم دارم از این عبارت رفیق شهید که باب شده استفاده کنم، بهتره بگم مایه فخر و مباهاتن برای من، ان شاء الله که شفیع ما باشن روز قیامت به حرمت اون چند سالی که توی یه محله زندگی کردیم.... امروز دیدم برای یکیشون توی بهشت زهرا یادبود ساختن، پرواز کردم از خوشحالی...
+
- ۰۴/۰۲/۰۷
درود خدا بر تمام این بزرگواران.