معلم، معلم ، شمع شدی ، شعله شدی ...
بسم الله...
+ قبل از اینکه بقیه مطلب رو بنویسم، هفته معلم رو به همه معلمهای بزرگوار بیان تبریک میگم، خداقوت میگم بهتون که با این نسل عجیب و غریب و البته جذاب طرف هستید، امیدوارم که خودتون قدر جایگاهتون رو بدونید ، هرچند که من توی تجربه کوتاهی که از معلمی داشتم فهمیدم که متاسفانه جامعه به سمتی رفته که لوس بار اومدن بچه ها، باعث شده جایگاه معلم هم تضعیف بشه، امیدوارم که ما والدین هم حواسمون باشه که اگه معلم برای بچه مون جایگاه خاصی نداشته باشه، اثرگذاری و قدرت تربیتش به شدت کاهش پیدا میکنه
+ و اما در مورد شهید مطهری، این مطالب رو از آقای دکتر زادبر دیدم، فکر کردم که شاید بد نباشه اینجا به اشتراک بذارم :
کمتر کسی از یاران امام به اندازه شهید مطهری مورد آزار و اذیت "خودی ها" بود. پیش از انقلاب وقتی شهید مطهری درباره لزوم وحدت شیعه و سنی صحبت کرده بود، برخی از هم لباسی ها ایشان و تندروها شایعه کردند که مطهری در مسجد خود و هنگام اقامه "اشهد ان علیا ولی الله" نمیگوید!
دو نفر از روحانیونی که فضای ضد شهید مطهری را تشدید کردند: شیخ علی تهرانی و موسوی خوئینی ها بودند. خوئینی ها در مسجد جوزستان پذیرای گودرزی(رهبر فرقان) بود. شهید مطهری راجع به موسویخوئینیها گفته است که این فرد افکار کمونیستی دارد. منبرهای ایشان گروه فرقان را پرورش میداد.
شجونی میگوید:
"موسوی خوئینی ها علنا می گفت که آقای مطهری و آقای مفتح که تدریس در دانشگاه را پذیرفته اند با حکومت سازش کرده اند و تبدیل به ترمز انقلاب شده اند! حال آنکه کاری که این دو نفر مخصوصا آقای مطهری در تبیین اندیشه های اسلامی در دانشگاه ها کردند و نیز پرورش و تقویت نیروهای صالح، بی نظیر بود و اگر تلاش امثال ایشان نبود، انقلاب اسلامی پس از پیروزی از وجود نیروهای ارزشمندی که محصول تلاش های فرهنگی همان سال هاست، محروم می ماند.
او همین حکم را هم درباره آقای بهشتی و آقای باهنر می داد که به آموزش و پرورش رفته بودند و کتاب های درسی را تدوین می کردند. می گفت که اینها همکار فرخروپارسا شده اند.
حجت الاسلام شجونی در مورد منبرهای آقای خوئینی ها نیز می گوید: منبر های آقای خوئینی ها و مسجد او یکی از کانون های تبلیغ علیه آقای مطهری بود و بازار شایعه های مختلف علیه مطهری را در آنجا گرم کرده بودند که اگر زمانی لازم باشد می گویم. یک شیخ محترمی با من دوست است به نام آقای قاسمی. ایشان در مسجدی نزدیک میدان ونک نماز می خواند. الان هم هست و این داستان را می توانید از او هم بپرسید. ایشان نقل می کرد من یک شب درمسجد جوزستان کنار آقای کروبی نشسته بودم و آقای موسوی خوئینی ها هم روی منبر بود.
اکبر گودرزی و محمود کشانی که وصف حالشان را برایتان خواهم گفت، نشسته و محو حرف های آقای خوئینی ها شده بودند. این آقا رفته بود بالای منبر و آیه شریفه « و یصدون عن سبیل الله » را کنایتا و گاهی تصریحا بر آقایان مطهری و مفتح و بهشتی تطبیق می داد و می گفت اینها ترمز انقلاب و سازشکارند و با دستگاه روی هم ریخته اند! من که دیدم گودرزی و کشانی مات و مبهوت حرف های خوئینی ها هستند، به کروبی گفتم « بابا اگر فردا انقلاب پیروز شود اینها با اولین اسلحه که به دستشان بیفتد می روند اینها را می کشند.»
کروبی که می دانید هم احساساتی است، هم عصبی. دستش را بلند کرد و زد روی پای من و گفت: « نه بابا این جوری نیست». ولی بعدها دیدیم که اتفاقا این جوری شد! واقعا برخی هم لباس های خودمان آنها را تحریک می کردند. همین محمود کشانی از افرادی بود که شهید مفتح را در دانشگاه الهیات به گلوله بست. این مسئله که فکر را چه کسی توی کله یک مشت بچه بی سواد کرده بود، باید ریشه یابی کرد. بعد از سی سال که از انقلاب می گذرد باید معلوم شود محرکین اینها چه کسانی بودند که این قدر به خود جسارت دادند که چنین شخصیت هائی را بکشند.
++ کتابای شهید مطهری رو که میخونم از تجمیع علم و دین لذت میبرم... و جالب اینجاست که این مسائل رو به زبان قابل فهم برای عوام بیان میکنن
+++ عنوان از شعری که خیلی خنکطور هرسال روز معلم برای معلما میخوندیم:))
- ۰۴/۰۲/۱۳
کاش زمانی برسد که معلم و معلمی آن شأن و منزلت واقعی و اصلی خودش را دوباره پیدا کند و معلم ها « معلم انسان ساز » باشند نه یک نقش ساده که در بهترین حالت می توانم بگویم مدرس نباشند.