دزیره

منی که دیروز اومدم جلوی یک استاد بگم کارشناسی ارشد ادبیات فارسی‌ام و به جاش گفتم کارشناسی اردبیاتم 😄 ارشد و ادبیات ادغام شد.

چاییت سرد شد

شربِ خمر 

:)))

نشون میده چای‌خور حرفه‌ای نیستی!

سلام علیکم

یکی از به‌یادماندنی‌ترین‌ها: «چار پن سال شیش» (چهار پنج سال پیش).

گاهی آدم در طول روز اینقدر محبوره حرص بخوره و خودش رو کنترل کنه، عصبی بشه و کنترل کنه، حرف داشته باشه و کنترل کنه و... که ته ش این کنترل کردن ها توی حرف زدن بروز پیدا می کنه و حی شه مارین :/

از شراب جام باقی      
جام‌تان آکنده بادا    
نامتان پاینده بادا. 

خیلی خوب بود.

خدا خیرتون بده.

خاصیت غم‌زدایی داشت :)

تازه به جز اون استاد پونزده نفر هم داشتن به صحبتم گوش می‌دادن 😂 این بدترش کرد.

دیگه نمیشه ساکت بمونم 

کی بود کی بود گفت شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام

من سوال داشتم 

فی الواقع سائل بودم از آنها که اسم دیگرشان گداست

کتاب را گشودم و گفت 

شب وصل است و طی شد نامه ی هجر

آمدم بیان ببینم وصل و هجران به اینجا

مرطوب *؛می شود؟

خواهرم رو خوب اومدی ....

عموی محتضرم نیمه هشیار بود براش یه جک خوندم به عربی مشوش بعنوان حدیث

مضمونش اینطوری بود که بیچاره اون مومنی که بره بهشت ببینه خانومش دم در وایساده و میگه بدون آقامون نمیرم چون حوریها  دیگه کنسل میشن

رگ طلبگیش باد کرد و به هوش اومد و گفت نه این حدیثش صحیح السند نیست

+ شمام عوض آب و شراب حواله به روزه میدین فال آدمو

چه پست ادخال السرور فی قلوب المومنین کننده‌ای 😊

من حماسه آفرینی این شکلی نداشتم اما یادمه یه بنده خدایی تو یه جلسه ای خیلی میخواست لفظ قلم صحبت کنه بین عرض و فرمایش گیر افتاد:) هی به استاد می‌گفت عرض کردین، فرمودم، فرمودین ، عرض کردم....آخرش استاد گفتن: نه فرمودم نه عرض کردین، گفتم گفتین....حالا بقیه ش رو بگین...:)

سلام.

من هم یک جابجا ادا کن کلمات و حتی حروفم

بعضی کلمات آبرو برات نمیزارن😅

نیمه خرداد چندسال پیش بود، مجری تلویزیون بین رحلت جانسوز و جانگداز قاطی کرد، گفت «رحلت ******»😄...

(امیدوارم خیلی اذیتش نکرده باشند)

قبلن توی خوابگاه یکی داشتیم از این حماسه ها زیاد می آفرید بهش می‌گفتیم « تندیس فصاحت و بلاغت » ‌ البته اون بنده خدا حقیقتا جملات ماندگاری خلق میکرد :))