یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر ...
جمعه, ۲۸ دی ۱۴۰۳، ۰۱:۳۳ ب.ظ
دلم میخواست در مورد این شرایطی که توش هستم بنویسم ... ولی خب الان وقت ندارم، فقط در توصیفش میتونم بگم با قدرت سر پام، و مبارزه میکنم، به عشق اون لحظه ای که اوضاع خوب بشه، بعد بشینم و یه دل سیر گریه کنم :))
یاد اون جمله معروف میفتم که میگه اونایی که گریه میکنن ضعیف نیستن، فقط برای یه مدت طولانی قوی بودن...
اغثنا یا ابانا شکسته پر و بالم ...
+ لطفا هرکسی اینجا رو میخونه، برای مادربزرگ یاسمن عزیز دعا کنه، میدونم که این گرفتاری های من و غصه های من، در مقابل استیصال و غمی که یاسمن و خانواده ش این روزا تحمل میکنن هیچی نیست ... به هر روشی که بلدید و باهاش متصل میشید براشون دعا کنید ...
- ۰۳/۱۰/۲۸