شیوهی چشمت فریب جنگ داشت ...
دوشنبه, ۷ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۵۹ ق.ظ
- آشوب جهان و جنگ دنیا به کار به کنار
بحران ندیدن تو را من چه کنم ...
+ من هیچ وقت جنگجوی خوبی نبودم !
فرمانده
هر بار که دستور شلیک میداد
من به آخرین نامه ی سرباز دشمن فکر میکردم :
"همسر عزیزم
به دخترمان بگو
پدرت به زودی باز خواهد گشت"
+ شلخته تر از سرباز ها ندیدهام
از جنگ که بر میگردند
یکی دستش را
یکی پایش را
یکی دلش را
و حواس پرتترین آنها
خودش را جا میگذارد!
+ زن ها به جنگ نمى روند
فقط موقع خداحافظى با نگاهشان به مردها مى گویند
زنده بمانید و برگردید
خانه اى براى آرام گرفتن
قلبى براى دوست داشتن
و امیدى براى بزرگ شدن
در انتظار شماست
و همه مردها براى برگشتن به خانه است که مى جنگند
حالا یا با خستگى هایشان یا با دشمن...
+ وداع همسران شهدا با یپکر شهید رو زیاد دیده بودم، اما وداع پدر با دختر شهیدش رو نه ... آه از این روزا ...
- ۲ نظر
- ۰۷ آبان ۰۳ ، ۱۰:۵۹