میدانی، زن بودن کار سختی ست، بعضی وقت ها باید آرام و یواشکی اشک هایت را پاک کنی و طفل نوپای زندگی ات را بغل کنی که مبادا خم به ابرو آوردنت ، خم به ابروی زندگی ات بیاورد... مهم نیست چه حال و احوالی داشته باشی، در هر صورت پیش از هرچیزی تو مدیر خانه ای، بخندی میخندانی ، اخم کنی تلخ میکنی زندگی را، به کام خودت، به کام همه... تا وقتی زن خانه ای نشده ای نمیتوانی بفهمی چرا مادرها آنقدر مادرانه رفتار می کنند. انگار خواه ناخواه باید این قواره را بدوزی و به تن کنی وگرنه باید کم کم سرمای جان سوزی که به جان زندگی ات می افتد را تحمل کنی ...


* عنوان برگرفته از نام فیلمی به کارگردانی مارتن برست